کوچه باغ

سلام به کوچه باغ من خوش آمدید

کوچه باغ

سلام به کوچه باغ من خوش آمدید

اولین بارون

 

 

امروز بارون بارید هنوز پاییز نیومده اولین بارون پاییزی بارید،چقدرم شدید بارید

اصلا یادم رفته بود که الان کِیه؟؟ انگار یه چیز عجیب غریبی دیده باشم..

 از وقتی ماشین خریدم: 2 سال قبل دیگه خوشم نمیومد بارون بیاد زیر بارون رانندگی برام وحشتناک بود تازه ماشینم پر گل می شد، یادمه اولین روزی که با ماشین اومده بودم سر کار، بارون اومد هیچ جارو نمی دیدم اینقدر حول شده بودم که ی کوچه رو خلاف رفتم ماشینا با نور بالا یک ریزبوغ می زدن دست پاچه شده بودم و خیس عرق ی کوچه پیدا کردم واستادم تا بارون کم بشه اینو به هیچکس نگفتم تا آبروم نره،

تا قبل از اون وقتی می رفتم دانشگاه همیشه با دوستام یه بهانه ای پیدا می کردیم تا زیر بارون راه بریم وحرف بزنیم خیلی حال میداد جالب بود که دوستامم از این لیچ آب شدن بدشون نمیومد...

قبلتر از اونم وقتی دبیرستانی بودم با بچه ها زیر بارون می گشتیم و حال می کردیم یادمه ی دفعه یه بارونی شدیدی می بارید که همه مردم تو خیابون رفته بودن ی گوشه ای زیرسایبون مغازه ها ولی من تو خیابون راه می رفتم وحال می کردم اگه کسی دورو برم نبود دلم می خواست لی لی کنان برم،وای چه حالی میداد حتی با آنفلانزای بعدش بازم از کارم پشیمون نشدم...

خیلی قبلتر وقتی که بچه بودم با خواهرزاده ها و داداشم می رفتیم تو حیاط زیر بارون مامانم و خواهرم کلی دعوامون می کردن ولی ما می رفتیم راست وای می ستادیم زیر بارون یا  بپربپر می کردیم تا جایی که دیگه نایی برامون نمی موند با لباسای خیسو سر وکله آب شرون می رفتیم تو اتاق و سرو صدای همه رو در می آوردیم ولی بازم می ارزید...

گاهی وقتا هم با داداشم چکمه پلاستیکی می پوشیدیدم ومی رفتیم تو کوچه هر جا چاله آبی چیزی بود شلپی می پریدیم توش چه حالی می داد هم چکمه پلاستیکی قرمز که توش آب نمی رفت هم  صدای شلپ شلپ آب ....

اما حالا بازم بارون همون بارونه با همون صدا و همون بوی دیوانه کنندش،

اما با خودم که فکر می کنم می بینم اگه من ی روزی بخوام با یکی از این دوستای جدید (تازگیا فک می کنم باید ی واژه برای کسی که می شناسیش اما دوست صمیمیت نیست پیدا کنم آدم ممکنه خیلیا رو بشناسه باهاشون حرف بزنه اما با یکی دونفر فقط دوست باشه مثلا تو ی کلاس ممکنه 20 نفرو بشناسی اما فقط با 3 نفر دوست باشی)  خلاصه با یکی از همونا بخوام برم با چکمه پلاستیکی زیربارون توی چاله آبای خیابون شلپ شولوپ کنم حتما دو روز بعدش یا چکه پلاستیکیمو مسخره می کنه یا لکه های گِل رو لباسم رو به رخم می کشه...

این روزا یه چیز دردناکی کشف کردم خیلی کمن آدمایی که بشه باهاشون رفت زیر بارون..... 

 

 

 

 

  

نظرات 18 + ارسال نظر
خوده خودم جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:56 ب.ظ

ازونجایی که بسیار امیدمان درین سال سی نا امید گشته تصمیم گرفتیم یه برنامه برای خود تدارک ببینیم که روزی یک خط از پست جدیدتان را مطالعه بفرماییم:)))))

چرا؟؟؟
خوبه کوتاه نوشتم وگرنه از دست می رفتی ها....

خوده خودم جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:58 ب.ظ http://www.khodamokhodam.blogsky.com

راستی مگه نمیبینی او بالا به اون گندگی نوشته: تماس بامن؟!
وبلاگه به این باکلاسی.....!!
وااااالللللا!!!!!

خوده خودم جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:00 ب.ظ http://www.khodamokhodam.blogsky.com

راستی تصمیم گرفته ایم وبلاگمان را بترکانیم(=نوعی محو و نابود کردن میباشد):دی (البته از نوع واقعیش!)

راستی؟؟
منم تصمیم گرفتم درشو (وبلاگمو می گم)تخته کنم

ساکی شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:26 ق.ظ

آخ که همه چیز رو تازه کردی با این اولین بارون. از جمله دردهای دل این جانب را. یادش خیلی بخیر پندار. به خصوص یاد اون داستانی افتادم که از بارون نوشته بودی و سه تا شخصیت داشت. عالی بود.

ممنون ساکی جان واقعا یادش بخیر

(: جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:46 ق.ظ

سلام من غریبه ام به خودت فشار نیار . نمی شناسی :)
فکر می کنم بچگی هات خیلی چش سفید بودی ! الان چی ؟؟
راستی چرا شما از این شکلکا ندارین ؟!
الان به یکیشون خیلی احتیاج داشتم ):

چش سفید=طخست . سرتق
اگه غلط املایی داره املای درست لغات را مرقوم فرمایید لطفا .
باتشکر

سلام غریبه



از این شکلکا؟داره که!!!!

(: سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:35 ق.ظ

سلام کجایی ؟!

سلام

خوده خودم سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:15 ب.ظ http://www.khodamokhodam.blogsky.com

سلللللام:))))

سلاممممممممم

(: سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:36 ب.ظ

سلام .هنوزم بارون می یاد ؟
چرا شکلک ندارین؟؟
کوش؟؟پس!!
:(

سلام
آسمون ابریه اما دیگه بارون نمیاد..

یلدا چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:10 ق.ظ

بارون میاد جررررر جررررر بشت خونه هااااجر

هاجر عروسی داره دمه خروسی داره

آره واقعا یادش بخیر بچه که بودم میرفتم زیره بارون این شعرو میخوندم
الآن انگار بارون هم دیگه مثله بارونه زمانه بچگیا نیست
بارون هم عوض شده
مثل ما که عوض شدیم

بارون دیگه نمیاد جرجر پشت خونه هاجر
هاجر دیگه عروسی نداره دم خروسی نداره

(: چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:08 ق.ظ

سلام
شما چرا آپدیت رسانی ! نمی کنی؟
خوانندگان منتظرن:)

سلام
چشم
چند وقت دیگه

(: چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:11 ق.ظ

همه میگن من هرجا می رم زود پسرخاله می شم .. به نظرت این بده ؟

سلام پسرخاله؟!!

حسین جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:36 ب.ظ http://navayevasl.blogfa.com

سلام خوبی؟
امیدوارم هنوز یاد داشته باشی منو!!!!
۲ماهی بود که نیومدم ولی باید به عرض برسونم که داتشگاهم از سمنان انتقال دادم به ساری...شهر دریا...شهر بارون...!!!
واسه همین خیلی وقت بود تبودم!!!
شما هم که ماشاالله ته مرام هی تند تند به ما سر میزدی از حالمون خبر میگرفتی!!
خلاصه نوشته ی باحالی بود...ولی همش فلش بک بود...چند تا فلش فوروارد هم بزن...
جالب بو.د...ممنون...
ی سری هم به مال بزن...
بای تا های

سلام
ممنون از نظرت
میام

خوده خودم جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:35 ب.ظ http://www.khodamokhodam.blogsky.com

شرمنده ها! ولی:
بچه پررو منکه خدافظی کردم رفتم٬ حضورم بیشتراز تو حس میشه!!!!!

یه وختایی میام که فقط به دو نفر سر بزنم
یکیش تویی:)))))

دشمنت شرمنده
خب منکه خدافظی نکردم کلا حضورم کمرنگه

همین مرامته که ایییییییییی ول

نعیمه یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:37 ق.ظ

دم نه ...میگفتیم دمبه خروسی!!
بقول پسرخاله زود اپ کن


البته این از حروفیه که نوشته می شود ولی خوانده نمی شود

حداقل هیچکی ندونه تو باید بدونی بدجور گرفتارم

(: یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:51 ب.ظ

سلام
اینجا که هنوز بارون میاد!
منظورتان از چن وخ دیگه ماه آینده که نیست .هست؟!
از راهنماییتونم راجع به پسرخاله ممنونم واقعا سازنده بود!!!!!

سلام
بعله
نه بابا ماه آینده که نه
خواهش می کنم پسرخاله

(: یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:53 ب.ظ

هنوزم که از اون شکلکا ندارین که...:(


از اینا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
داره که......

(: چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:27 ب.ظ

سلام
معروفم به پسر خاله ؟
شما هستی هنوز نه...؟!
بابا ماهم گرفتاریم.. یه آپی بکن.به سلامتی ماه آینده هم داره میاد و...هنوزم بارون میاد.!
می خوای حرص منو در بیاری شکلکا رو گذاشتی .. نمی خوااام.:(

سلام پسرخاله..

هستم
خب شما اگه آپی آدرس وب بده
از خجالتتون دربیایم

(: چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ب.ظ

بازم سلام
همه ی اونایی که اینجا رفتو اومد دارنا باید اعصاب پولادین داشته باشن واقعا.......:)

بازم علیک سلام

چون تازه واردی خبر نداری اینجا ی جورایی برای پولادی کردن اعصاب هس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد