کوچه باغ

سلام به کوچه باغ من خوش آمدید

کوچه باغ

سلام به کوچه باغ من خوش آمدید

خوب بودن یا نبودن؟!!

  

یادمه چند سال پیش که نوجوون بودم برای هر کاری بهم می گفتن این کارو بکن تا برای خودت کسی بشی،یک الگوی خوبی هم که همیشه می آوردن نوه عموم بود دختر هم سن وسال خودم که تو شهرستان کوچیکی حوالی شهر زندگی می کرد این دختر از خروس خوون پا می شد و همه کارای خونه رو می کرد غذای باباش و برادراشو که می خواستن برن مزرعه آماده می کرد و قبل از اینکه بقیه اعضای خونواده بیدار بشن همه چی رو آماده می کرد وخودش می رفت مزرعه یا گاو می دوشید یاکارای دیگه. خلاصه تا بوق سگ کار می کرد جالبیش اینجا بود که صدا از سنگ در میومد اما از این دختر نه،حتی مادر یا باباش دعواش می کردن یا حتی با چوب یا سنگ میزدنش اما بازم هیچی نمی گفت واقعا" کلمه ای اعتراض نمی کرد گاهی گریه می کرد اما گاهی این کاررو هم نمی کرد.خلاصه تو ی خوبی و صبر زبون زد فامیل بود البته برای من و هم سن وسالام یک سئوال گنده بود که چرا این همه خوبه؟ مگه می شه؟ بالاخره اونم آدم بود 24 ساعته وقف کارای بقیه بود و بازم ناراضی بودن و عجیب تر اینکه در مقابل نارضایتی اونا هم حرفی نمی زد.در واقع توی محیط خودش ایده ال بود شاید همه ایده الهایی رو که بهش می گفتن سعی میکرد باشه و شاید خودش نبود.

 

فاطمه( یعنی همون دختر) چند سالی همین جوری بود تا اینکه شنیدیم مریض شده و آوردنش مشهد اولش فکر نمی کردیم که بیماریش حاد باشه اما وقتی فهمیدیم که دچار اسکیزوفرنی حاد شده و کارای عجیب غریب و حتی غیر عرفی شدید انجام می ده خیلی ناراحت شدیم و جالب اینجا بود که نا گهان همه دیگه حرفی از اون نزدن.

در واقع همه آدمهایی که مطابق نظرو ایده الهای اونا زندگیشو شکل داده بود رهاش کردن.

و بماند که بعد از این ماجرا از صبح تا شب می خوابید و کارای اون رو هم بقیه انجام میدادن.

هر چند که از اون موقع دیگه اعتقادی به خوبی مطلق یا هر صفت مطلق دیگه ای توی این دنیا و بین این آدمها ندارم اما می بینم که بارها و بارها ممکنه کاری رو انجام بدی فقط به این دلیل که عرفا" خوبه یا همه معتقدن که خوبه و اعتقادی بهش نداری یا نمی تونی در اون شرایط خاص انجامش بدی اما می پذیری و بعدش واقعا" توی یک هچل بزرگ می افتی.

کاش از همون بچگی مدام توی گوشمون نخونن که درس بخون تا برای خودت کسی بشی یا هر کاری رو به این دلیل بکن(که کسی بشی) بذارن ما همون هیچ کس واقعی خودمون باشیم بجای تظاهر کردن به خوبی یا کسی شدن اصلا" مگه نه اینکه بقول چاستین:" مغز هر کسی در جزییات و چین خوردگیهاش منحصر بفرده و نتیجه می گیره پس هر انسانی یونیک و منحصر بفرده " پس بهتر نیست ما همون  منحصربفردی در آفرینش خودمون رو حفظ کنیم و خودمون باشیم بجای اینکه تظاهر کنیم که کسی هستیم یا اینکه واقعا" در حد یک "آدم" مهم ِواقعی رشد کنیم.

نظرات 4 + ارسال نظر
ناشناس جمعه 22 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:25 ب.ظ

سلام وبلاگ زیبایی دارید منتظر پست هایی دیگرتان هستم

ساکی شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:44 ب.ظ

سلام
تبریک! تبریک! چه خوب شد که می تونم از این به بعد اینجا بخونمت.
ممنون که می نویسی. می دونم که زیبا می نویسی. منتظر پست بعدیت هم هستم.
و
این عکس در قسمت درباره من چقدر مناسب است. تصویری است که بخشی از تویی را که می شناسم نشانم می دهد.
اجازه هست کوچه باغ را در فهرست وبلاگها اضافه کنم؟

سلام از نظرت بی نهایت ممنون خوشحال می شم در فهرست وبلاگهات باشم .

ساکی شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:33 ب.ظ

می خواستم نظرم رو درباره ی این نوشته با " ای کاش" شروع کنم اما دیدم این ای کاش چیز مزخرفیه.
این که بخوایم از بند ایده آل دیگران بودن رها بشیم خیلی طبیعی به نظر می رسه. اما این که مجال این کار رو پیدا کنیم سخته. وقتی نمی خوای مطابق ایده ال دیگران باشی به این مفهومه که ارزشها و نُرمهایی پیدا کردی که از ارزشهای معمول دیگران بالاتره و پذیرش این برای دیگران سخته. پذیرش این که تو ارزشهای اونا رو دست بالا نمی گیری چون فکر می کنی خودت به چیزهای بالاتری می تونی برسی و یا رسیدی. اون چیزی که می خوای باشی رو بهتر از اون چیزی می بینی که اونا می خوان باشی.
و سخت تر از همه اینه که نتونی به این تغییر وفادار بمونی و چنان در لابلای بافتهای رنگ به رنگ و پیچیده ی اجتماع گرفتار بشیم که زندگی با نُرمهای معمول و مطلوب همگان رو بپذیریم و بدتر از اون اینکه به نسل بعد از خودمون مجال این رو ندیم که خودشون باشن چون حالا دیگه فکر می کنیم به صلاح اوناست که نُرمهای تثبیت شده و مطمئن و امتحان پس داده ی ما رو قبول داشته باشند. یعنی نگذاریم خودشون باشن. نگذاریم با خودشون صادق باشن و در نهایت نگذاریم یاد بگیرن تا با "خود" بودنشان با دیگران صادق باشند.
اوووووووووووه! ببخشید. رفته بودم سر منبر.

اینکه ما بخواهیم از بند ایده ال دیگران رها بشیم لزوما نمی تواند به این معنا باشد که ایده ال ما از ایده الهای اونا بهتره در واقع این روش برای ما بهتره یعنی ما چون شناخت بهتری از خودمون داریم پس روش بهتری می تونیم برای خودمون پیدا کنیم نرمهای اونا رو هم محترم بدونیم و نسل بعد هم به نرمهای ما احترام بگذارن اما با یک دید باز در صورتی که اونا هم نرمی رو با شناخت بهتر از خودشون و متناسب با خودشون دیدن بپذیریم البته درباره نسل بعد صرفا یک نظریه است چون به قول معروف دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
از نظرت ممنون

شیوا شنبه 20 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:50 ب.ظ http://VENUS4080.BLOGFA.COM

سلام.خیلی زیبا نوشتی ...موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد