کوچه باغ

سلام به کوچه باغ من خوش آمدید

کوچه باغ

سلام به کوچه باغ من خوش آمدید

بنوش باده که فصل بهار می آید // نوید خرمی از روزگار می آید

 

 

  

مادرم می گه:آخرای زمستون که هوا گرم می شه خاک هم دیگه سفت و سخت نیست ،نرمتر و سستر می شه آدما هم که از جنس خاکن بخاطر همین احساس خواب آلودگی و سستی و رخوت می کنن.

از وقتی که اینو گفته هر سال قبل از اینکه بساط ماهی قرمز و سبزه و هفت سین یا فرشای آویزون از سر دیوارا ،بازارای شلوغ و داغ وپر رفت و آمد به من بگن که بهار داره میاد همین حس رخوت و سستی در وجود خودم بهم می گه که بعله دیگه پشمی به کلاه زمستون نمونده و سرماش دیگه سرما نیست و بهاره داره میاد.

الان چند وقتی که این حسه اومده فکر کنم بهار واقعا راه افتاده!  

 

 

 

 

 

نقطه سر خط

  

 

 

·        چند وقت پیشا روزنامه نوشته بود:توی 1 دعوا بخاطر اینکه یکنفر جلوی پل پارکینگ یکی دیگه پارک کرده بوده،یکنفر با چاقو ضربه می خوره و می میره!!

 

·          دوستی که الان چند سالی می شه که از ایران رفته می گفت:ما وقتی از یوتیوپ خیابونای اینجارو نگاه می کنیم،خندمون می گیره ازاینکه قبلا ما هر روز توی همین خیابونا اقدام به خودکشی می کردیم.تعجب کرده بود که چطور توی 3 تا لاین 4 ردیف ماشین حرکت می کنن!!(بهش نگفتم که اگه ماشینا کوچیکتر هم باشن تا 5 ردیف هم بزور خودشونو جا می کنن!اونروز دلم خیلی گرفت اما خندیدم همون خنده ای که می گن از گریه غم انگیزتره.قبلا فکر می کردم اگه یکی ما رو با این اوضاع رانندگی و زندگیمون از زاویه بالا ببینه چی فکر می کنه اما وقتی دیدم یکی از جنس خودمون به ما می خنده دیگه به عکس العمل بقیه فکر نمی کنم!).

 

·         وزیر امور خارجه کشوری گفته بود که ما(=ایرانیا) وحشی هستیم.

 

·        از دکتر حسابی می پرسن جهان سوم یعنی چه؟ می گه:یعنی جایی که اگه بخوای خودت پیشرفت کنی نباید به جامعه ات فکر کنی و اگر بخوای جامعه ات پیشرفت کنه نباید به خودت فکر کنی.

 

حرف آخر:نمی دونم بخاطر این حرفها که شنیدم هست یا بخاطر عیده که این روزا این مسائل بنظرم پررنگتر و بغرنجتر میاد،البته شلوغی های نزدیک عید هم هست،مثلا قبلا اگه جلوی در پارکینگ ما 1 ماشین پارک می کرد حالا 3 تا ماشین پارک می کنن!البته این فقط مختص ما و ساختمان ما نمی شه بدبختانه اینا شترایین که در خونه همه می خوابن.

 

:از جهان سوم

  

 

 

به دلیل سیاسی نبودن این وبلاگ اسم اون کشوره(با اون وزیر امور خارجه اش) نوشته نشده،شایدم چون بغض نکنین!!! 

 

 

 

 

 

ترس

 

 

 

روزی شاهزاده ای در بیرون شهر در حال قدم زدن بود که ناگهان بیماری وبا رو می بینه.از بیماری وبا می پرسه این بار قصد داری جون چند نفر و بگیری؟ 

بیماری وبا می گه:۱۰۰۰ نفر  

بار دیگه که شاهزاده وبا رو می بینه بهش می گه:تو به قولت وفادار نبودی و جون ۵۰۰۰ نفرو گرفتی!! 

وبا می گه:نه من به قولم وفا کردم و جون ۱۰۰۰ نفرو گرفتم اون ۴۰۰۰ نفر دیگه از ترس من مردن!!!